«بانوی قصه»



۱-به یه بک پک تراول دور دنیا با یه گروه دوستداشتنی و خفن برم.

۲-در مورد دین زرتشت و ایران باستان یه عالمه اطلاعات کسب کنم.

۳-خونه ی مستقل خودمو داشته باشم.

۴-یه دبیرستان بزرگ برای بچه های بی بضاعت بسازم و همه ی هزینه های تحصیلی شونو خودم تقبل کنم.

۵-رمان کوتاهی که دارم روش کار میکنم رو چاپ کنم.

۶-یه موتور سنگین خفن داشته باشم‌.

۷-رتبه ی کنکورم تک رقمی بشه :)

۸-سین» رو پیدا کنم.

۹-تو شیراز یه عمارت بزرگ با سبک کاملا ایرانی واسه خونواده بسازم که همه مون بعد از این همه سال غربت با هم زندگی کنیم.

۱۰-در آخرم یوگا، هارمونیکا، معرق، و زبان فرانسوی رو در حد حرفه ای یاد بگیرم.

 

پ.ن : ممنونم از دعوت ح جیمی عزیز

پ.ن ۲ : همه ی شما به ادامه ی این چالش دعوتید :)

پ.ن ۳ : دریا همیشه نق میزند برای بلندپروازی ها و رویا های غیر معقولم.چه کنم که نه میخواهم و نه میتوانم جلوی بزرگ آرزو کردنم را بگیرم.


در این روز هایی که از این به اصطلاحقرنطینه» گذشت پر حوصلگی و صبوری عجیبی را در خودم پیدا کردم.

مثلا همین دیروز فهمیدم که میتوانم ساعت ها به قل قل قلیان گلپری گوش بسپارم و تمام بینی ام را پر کنم از بوی تنباکوی برازجانی،،بی آنکه

حوصله ام سر برود.

یا مثلا شب هایی که قطره های باران میخورند به روی باهار نارنج های درخت نارنج ته حیاط،،میتوانم پیشانی ام را بچسبانم روی پنجره ی سرد اتاق خاله ملی و آنقدر نگه دارم که سینوس هایم منجمد شوند و باز هم حوصله ام سر نرود.

میتوانم ساعت ها به غرغر های بابا رضا درمورد روغن غذایم گوش بدهم و توی دلم برای‌ گلپری دل بسوزانم و اصلا هم از انتقاد های مکرر و تند و تیزش در مورد غذایم ناراحت نشوم.

میتوانم برای بار هزارم کتاب هایزویا پیرازد» را واژه به واژه بخوانم از تکراری بودنشان خسته نشوم.

این روز ها حوصله ام عجیب شده است و صبرم زیاد.هیچکدامشان سر نمیروند!

و سر زدن این صبوری و پر حوصلگی بعید است از منِ ِعجول احساساتی.

پ.ن : هنوز مانده است تا چم و خم وبلاگ نویسی دستم بیاید . این دستخط شوریده و سواد خفیف را به بزرگواری خودتان ببخشید :)


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مراقبت های بهداشت دهان و دندان موزیک بروز خانه آبنبات چوبی روانشناسی , روانشناسی مدرن روانشناسی مثبت گرا جواد انبارداران همیار طلبه وبلاگ تارا راستین صنعت الکتریک فایل 98